توضیحات
دانلود pdf رمان کلاغ سفید در مرداب از بهار سلطانی
دانلود رمان کلاغ سفید در مرداب pdf از بهار سلطانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دلانا طی یک سفر، وارد بازی جدیدی از زندگیش میشه و برای فرار از خانواده متعصبش، به اون سفر ادامه میده و قصد میکنه در شهر جدید بمونه. اما هیچوقت فکرشو نمیکنه که سرنوشت قراره بازیهای زیادی رو سرش بباره …
خلاصه رمان کلاغ سفید در مرداب
دلانا هنوز خودش هم نمیدانست در آن عمارت بزرگ و فرو رفته در سکوت و تاریکی چه میکند! روی تخت نشسته و زانوهایش را بغل گرفت. داشت به عطا فکر میکرد به اینکه چرا باید او را به خانه اش بیاورد به خصوص در آن روزهایی که به بهانه مرگ دامادشان، برو بیا و رفت و آمد در آنجا زیاد بود. همان موقع پیامی از سمت لپتاپ روشنش، در آن طرفتر تخت دریافت کرد. بلافاصله پشتش قرار گرفت و ایمیلش را چک کرد حدسش درست بود. آذرفر «رئیسش» بود فیلم و عکسها به دستش رسیده و بابتش تشکر کرده بود دلانا صاف
نشست و بادی در غبغبه انداخت. لحظه ای خوشحال شد، اما کمی بعد دلش لرزید. نگاه حزن آلودش مات نقطه ای نامعلوم شد. خودش را سرزنش میکرد او اکنون در خانه کسی بود که کمی پیش بهش خیانت کرد دستش را روی گلویش کشید. یک آن گرمش شد شال دور سرش را گوشهای پرت کردو به سرفه کردن افتاد. توی دلش تندتند تکرار می کرد «من که با رضایت خودم نیومدم اینجا که الان عذاب وجدان داشته باشم.» اما آن ملامتها و آن حرفها روحش را آزار میداد از طرفی دلش میخواست الان پرنده ای شود و برود به خانه واعظیان
ببیند آنجا چخبر است از طرفی، آنقدر دلش از تعصبات و اعتقاداتشان خون بود که شروع زندگی جدید در غیر از شهر و عمارتش را هزار برابر به آن ترجیح میداد. حتماً تمام شهر و استان را دنبالش گشته بودند. حتم داشت خان بابا دستور کشتنش راهم صادر کرده برادر نداشت که رویش غیرتی شود اما عموها و خان بابا تمام تلاششان را کرده بودند او دختری سر به هوا و سرکش نشود. حتی با وساطت مادر توانسته بود برود دانشگاه. بعداز آن هم که انگ سلیطه به رویش زده شد.. چون تنها دختر درسخوان و دانشگاه رفته خانواده واعظیان بود …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!