توضیحات
دانلود رمان قاچاقچی قلب از نویسنده حدیثه بانو
نویسنده : حدیثه بانو
تعداد صفخات :646
ژانر: عاشقانه
با صدای خسته نباشید استاد نفسی از سر آسودگی کشیدم
گفتم-اخیش چقدر حرف زد دهن من به جاش کف کرد
سما از روی صندلیش بلند شد و خسته تر از من گفت-بلند شو بریم که دارم هلاک میشم
نگاهی گذرا به کلاس که در حال خالی شدن بود انداختم و در حالی که داشتم بلند میشدم تا وسایلم رو جمع کنم گفتم-اخ گفتی دلم میخواد همینجا رو صندلی تخت تا فردا بخوابم
کیفمو انداختم روی شونه ام و همراه سما از کلاسی که حالا غرق سکوت بود خارج شدیم و به سمت محوطه دانشگاه راه افتادیم سما با بی حالی گفت-کاش میشد امشب نرم خونه آقای فرهادی
خواستم حرف بزنم که با صدای مثلا چندشی گفت-اه اه پسره از خود راضی احمق فکر کرده کیه شیطونه میگه بیخیال احترام گذاشتن بشم و جلو جمع جفت پا برم تو صورتش تا….
بقیه حرفش با صدای بلند خنده من قطع شد و این دفعه با حرص روبه من گفت-تو دیگه چرا میخندی؟؟
با صدایی که خنده توش موج میزد گفتم-باید قیافه خودتو میدید وقتی داشتی حرف میزدی شبیه چغندر شده بودی
با صدای بلند تری خندیدم اونم با حرص بیشتری یه نیشگون از بازوم گرفت،این دفعه به جای خنده صدای جیغم رفت هوا گفتم-اخخخخخخ چته وحشییی؟؟
نیشش و برام باز کرد گفت-حقته تا تو باشی به من نخندی
همینجور که داشتم بازومو مالش میدادم رسیدیم به خروجی دانشگاه و بیرون رفتیم خواستم به سمتش یورش ببرم
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!