توضیحات
دانلود رمان کراش از نویسنده فاطمه اشکو
ژانر رمان: عاشقانه، رئال، پلیسی، هیجانی
تعداد صفحات: ۱۱۶۵
خلاصه رمان:
داستان در مورد زنی ب نام نیکی ک ازدواج میکنه اما بعد از سال ها دوری بالاخره به عشق اساطیریش میرسه اما به شرطه ها و شروطهها! اون وقتی به عشق قدیمیاش برمیگرده ک آراز از زندگی شکست خوردهش برگشته و سعی داره از نو خودشو بسازه. آراز برای مراقبت از نیکی و دخترش، اونا رو پیش خودش میاره تا از شر باندهای قاچاق هرمیای ک سعی دارن اونهارو پیدا کنن و به یه بستهی بزرگی که زیر سایهی اون دو پیدا میشه، دست پیدا کنن،در امان بزاره اما نمیدونه که دلش باخته میشه و…
قسمتی از رمان کراش :
پشت در نشسته و حرص میخورد. آنقدر ماهیچه هایش را فشرده است که درد میکند.
چشم هایش از زور درد و اشک دیگر باز نمیشود.
نمیخواهد فکرهای بد کند اما تصادف… صحنه بدشگونش… پریدن آراز جلوی ماشین… دودو کردن چشمانش… آخ پریدنش روی ماشین…
چشم هایش را می بندد و میگوید: خدا منو بکشه راحت شم همش باعث دردسرم.
چانه اش میلرزد: اگه چیزیش میشد هیچوقت خودمو نمیبخشیدم.
با آنکه از ضعیف بودنش در این وضعیت حالت تهوع میگیرد اما یک جایی باید زمین بخورد تا بتواند پرقدرت تر بلند شود.
-خانوم…
سر بلند میکند و به پرستار مردی که نگاهش میکند مینگرد: بله.
-آقای انصاری تو اتاق منتظرتونن.
ناگهانی از جا بلند میشود طوری که رگ پاهایش میگیرد اما بی توجهی میکند.
-کدوم اتاق؟
پرستار نزدیک میشود و کنار گوشش میگوید: ۲۰۶.
هنوز به این چنین زندگی دزدکانهای عادت نکرده است. چیزی نمیگوید و پرستار به آنی محو میشود.
با پایی که بنای ناسازگاری گذاشته است به سمت اتاق مورد نظر میرود وارد می شود و بلافاصله در را پشت سرش میبندد.
-پات چی شده؟!
تیزبینی اش را کجای دلش بگذارد؟ به سمتش برمیگردد و از دیدن دست و پای باندپیچی شده اش آه میکشد.
نمیدونم یهو گرفت تو خوبی؟
-میگم پات چی شده؟ بخاطر تصادفه؟
نیکی نزدیک میشود و کنار تختش می ایستد:
نه همین الان گرفت. وقتی پرستار یهو خبر داد نتونستم خود دار باشم پاشدم وایسادم اینطوری شد …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!