توضیحات
دانلود pdf رمان بانوی رنگی از شیوا اسفندی
دانلود رمان بانوی رنگی pdf از شیوا اسفندی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن. حالا اون جدا از کار و دستور، یه انگیزه شخصی هم داره، انتقام از دو برادر شمس، قاتلای عزیز تر از جونش… من شایلیام… جاسوسی که عاشق رئیس مافیا شدم. مردی که قرار بود زمینش بزنم و مردنش و تماشا کنم. نزدیکش شدم تا ذرهذره به زندگیش نفوذ کنم و قطرهقطره خونشو بمکم اما…
خلاصه رمان بانوی رنگی
صبح وقتی بیدار شدم طبق معمول این سه ماه به خودم یادآوری کردم که شایان رو کشتن و دیگه نیست. آه پر غصه ای کشیدم و خودمو توی حموم انداختم. من شاید با مرگ برادرم کنار بیام اما با شکستمون نه. من برنده میشم بخاطر شایان. من میدونم هدفش چی بودو چقدر این پرونده براش مهم بودو راهی که رفت و من تا تهش میرم. رگ غیرت شایان همیشه برای دخترهایی که خاندان شمس با بی رحمی کامل به دبی میفرستادن باد میکرد و من به خوبی یادمه که با از دادن هرفرصت چطور تا چند روز داغون و عصبی بود لباسای
ورزشیم رو پوشیدم و طبق معمول اکثر روزام تصمیم گرفتم تا شرکت با دوچرخه برم و اونجا با بچه ها میتونستم به ویلا برم. به محض رسیدن به شرکت با وکیل پروژه مجموعه ورزشی رو به رو شدم. چشم غره نامحسوسی به منشی رفتم من گفته بودم همه قرارهام کنسله سرپیچی کرده و حتی خبر نداده که من با لباس مناسب تری حاضر شم. باید منشی رو عوض کنم چون نمیتونه درخواست های من رو مدیریت کنه و فقط گند میزنه به هر چی تا حالا ساختم. با تموم شدن ملاقاتم بدون معطلی با بچه ها به سمت لواسون رفتیم و
دوباره به قول نجفی، خر حمالی شروع شد. من ولی تمام روز به چشمم به کار و یه چشمم به توضیحات و معرفی آثار بود با موندن تا ساعت دوشب و کار کردن مضاعف گروه تونستیم کار ویلارو تموم کنیم و خوشبختانه یک روز استراحت بین پایان کار و مهمونی، فرجه خوبی برای من و بچه ها بود که خودمون و برای آخر هفته آماده کنیم به همین منظور پنج شنبه شرکت و تعطیل کردم که بچه ها به کارهای شخصیشون برسن در واحدم و که باز کردم متوجه بوی نا اشنایی توی خونه شدم. چاقوی ضامن دار و کوچیکم و از توی جیب در آوردم …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!