توضیحات
دانلود رمان اکتای از نویسنده محیا نگهبان رمان رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۸۱۸
خلاصه رمان :
من حاج اکتای ایرانی هستم، تاجر ۴۰ ساله معروف بازار و یکی از نامی ترین ثروتمندان کشور. تا حالا عاشق نشدم و هیچکس رو توی دلم راه ندادم تا اینکه یک روز عاشق سمای ۲۰ ساله میشم و بعد ازدواجمون میفهمم اون فرزند نامشروعه…
قسمتی از رمان اکتای :
سیگارش را تا انتها می کشد و فیتله اش را توی سطل کوچک کنار در می اندازد.
کتش را مرتب می کند و حالا سما تا انجا که میتوانست از غذاهای روی میز خورده بود.
– بریم دور بزنیم یا میشینی؟
دوست نداشت خیلی اینجا بماند. کمی حس خفگی داشت.
حسی که با استرس پیام محسن ترکیب شده بود و حس می کرد چیزی در اعماق وجودش می جوشد و او را به نابودی می کشاند.
– بریم دور بزنیم حوصله ام سر میره یه جا باشم.
اکتای چیزی نمی گوید سما کیفش را روی دوشش تنظیم می کند و بلند می شود.
چند قدم که جلو می روند، ال آی مقابلشان قد علم می کند.
اکتای به وضوح جا می خورد و سما یک لحظه حس سقوط را تجربه می کند.
اگر یک روزی ماجرا لو برود و اکتای او را رها کند طاقت دیدن این زن را کنار مردش دارد؟ قطعا آن روز روز پایان اوست!
– سلام ال ای است که سلام می دهد. اکتای زودتر از او جوابش را می دهد و سما با کمی تاخیر!
-حوصله ام سر رفته بود گفتم بیام رستوران تو. فکر نمی کردم اینجا باشی!
اکتای لبه ی کتش را ارام کنار میزند و دستش را توی جیب شلوارش سر می دهد.
– خیلی وقت بود نیومده بودم گفتم ببینم در چه حاله.
ال اى نیشخندی میزند: کاش قد رستوران بودم.
بلافاصله سرش را به سمت سما می چرخاند …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!