توضیحات
دانلود رمان بادکنک قرمز از نویسنده هلن ابراهیمی آذر رمان رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۳۰۳
خلاصه رمان:
اِما دختر مو قرمزه داستانه که سرگرم پرداخت بدهی های پدربزگشه و با شروع به کارکردنش تو یه کافه وسط پارک کم کم با مرد بادکنک فروش مرموزی روبرو میشه که نقاب به صورت داره و کسی تا به حال صورتشو ندیده مردی که شایعه شده که دیوونه ست و کمتر کسی بهش نزدیک میشه و داستان اما و بادکنک فروش مرموز از جایی شروع میشه که اِما به طور اتفاقی با رفتار های عجیب بادکنک فروش مواجه میشه و هربار به طرز عجیبی یه بادکنک قرمز به دستش میرسه …
قسمتی از رمان بادکنک قرمز :
حقوقم را که از مایک گرفتم با رضایت از کافه بیرون زدم.
با دیدن قطرات خیس و کوچک باران که با سرعت و با تعدادی زیاد روی زمین فرود میآمدند رفته رفته لبخند از روی لبم محو شد.
لحظه لحظه شدت باران بیشتر میشد و این هیچ به نفعم نبود.
پوفی کشیدم و شروع کردم از راه سنگ فرشی گذر کردن همین الان هم سر و صورتم خیس باران شده بودند.
با حرص زیر لب غر غر کردم که نگاهم به همان پسر افتاد همان که پیمان بسته بودم دیگر خیره اش نشوم و امان از من پیمان شکن!
خیره نگاهش کردم.
چرخ دستی اش را گوشه ای به یک میله با زنجیر قفل کرد و سپس چتر مشکی اش را بالای سرش نگه داشته و با خیالی آسوده به راه افتاد.
هر دو روی یک مسیر سنگ فرشی شده بودیم و او فقط چند قدم با من فاصله داشت اما انقدر شعور نداشت که حداقل تعارف کند.
با آنکه مرا میدید که خیس باران شده ام.
همانطور که را میرفتیم و من در دلم از خجالتش در میآمدم سکوت را شکست و گفت: میدونی!
بعد از مکثی ادامه داد: دلم میخواست عین فیلما سیوشرتمو بدم بپوشی ولی… خودم سردم میشه!
پلک روی هم فشردم و دندان روی هم سابیدم تا هر چه از دهانم بیرون میآید را بارش نکنم …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!