توضیحات
دانلود رمان دل گریز از نویسنده الف_صاد رمان رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۸۱۲
خلاصه رمان:
میثاق معمار زاده بعد از سالها به فکر میافته بفهمه چرا عشقش یهباره ولش کرد و رفت و ناپدید شد…
قسمتی از رمان دل گریز :
مادرش روی مبل همیشگی دراز کشیده بود تا شکیبا را دید؛ غر زدن را شروع کرد.
مگه صبح رو ازت گرفته بودن که شب کارا رو کردی؟ شب رو می خوابیدی که تا لنگ ظهر نخوای بخوابی.”
کوتاه جواب داد: خوابم نبرد.
تا عصر مادر به عناوین مختلف حرف را به دیروز و پیمان کشاند. سربالا جواب داد و درست و حسابی حرفی نزد.
منتظر زنگ زدن شهرزاد هم بود. احتمال داد پیمان برایشان تعریف کرده که شهرزاد تا حالا زنگ نزده است.
غروب پریا پیام داد که پرستو آمده و او هم بیاید.
مادرش مشغول تماشای سریالش بود رفتنش را اطلاع داد و از پله های موکت شده بالا رفت پروا در را باز کرد.
پرستو و پریا هم توی سالن با شهین جان نشسته بودند.
شهین جان هم مثل مادرش سریال ترکی می دید. گاهی هم با هم تفسیر می کردند.
برگشت و سلام شکیبا را جواب داد. از مادرش پرسید و بعد گفت: رفت تبلیغ میرم پایین پیشش. خیالت راحت باشه.
هنوز حرفش تمام نشده بود که سریال قطع و تبلیغات شروع شد. کلید را از شکیبا گرفت و رفت.
صدای تلویزیون را کم کردند. پروا کاسه های تخمه را نزدیک دستشان گذاشت.
پرستو مشتش را پر از تخمه کرد و با ذوق گفت: زود بگو ببینم با دکتر چی گفتین؟ از دیشب دارم از فضولی میمیرم.
پریا خندید و تخمه ای شکست.
“والا ما هم فضولدونمون درد گرفت که تو بیای و بگی از میثاق خان چه خبر؟ بریم تو کارش یا نه؟
شکیبا خودش را جمع کرد تا دست روی قلبش فشار ندهد.
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!