توضیحات
دانلود رمان وحشی از نویسنده علی زیبایی رمان رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، مافیایی، انتقامی
تعداد صفحات: ۱۱۲۸
خلاصه رمان:
آرام، زیباترین دختری بود که توی عمرم دیده بودم، خیلی زیبا، اما شاید باورت نشه هیچ پسری جرات نمیکرد دنبالش راه بیفته، آخه کدوم پسر حریف دختری میشه که حداقل توی پنج تا هنر رزمی استاد شده، پدرش کارخونه داشت و یک شرکت بزرگ، راستش ممکنه بپرسین من چطور با این دختر آشنا شدم، داستان جالبی داره، اومده بود به یکی از دوستاش کمک کنه و توی همین گیرودار من باهاش آشنا شدم، دلش رو بردم، دوست شدیم،پدرش برای من شغل خوبی دست و پا کرد، رشته من وکالت بود و تمام کارهای شرکت افتاد دست من، یک جورهایی قادر مطلق اونجا بودم، اینجا بود که کار من شروع شد، یه جورایی اینجا بود که سیب ممنوعه رو خوردم …
قسمتی از رمان وحشی :
یک محوطه بزرگ و تاریک وهم آلود مثل داستانهای پریان.
نور زرد و کثیف چراغ های ماشین، روی بنایی نیمه ویران ریخت.
سکوت… بوی تندی از جایی به مشام میرسید.
روبروشان آن ساختمان نیمه ویران در تاریکی دهان باز کرده بود و با حالتی تهدید وار آها را به سمت خود میخواند.
نور ماشین از کنار چندین ستون پهن و بزرگ میگذشت، سایه هایشان را بر زمین میریخت،
ذرات غبار معلق در هوا را تعقیب میکرد و کشان کشان تا انتهای یک سالن بسیار بزرگ میرفت و در فاصله ای دور_ شاید در انتهای دنیا دیواری سیمانی را رنگ میزد.
ماشین آهسته وارد محوطه بزرگ شد. آرام پیاده شد.
نسیم خنک شبانه بدن خسته اش را نوازش کرد. یوسف به آهستگی در را پشت سر بست.
سکوت… از آن سوی دیوار، صدای خش خش خفه ای به گوش میرسید.
-خب؟
آرام جواب داد: پیاده کنیمشون… جای خوبی هست…
قدمی جلو رفت: به این ستون ها میبندیمشون.
-اول این شاگردها…
آرام به آهستگی جلوتر رفت. نور ماشین به بدنش خورد و سایه اش تا انتهای زمین، به تاریکی شب پیوست…
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!