توضیحات
دانلود رمان پادمیرا از نویسنده مبینا مهراور رمان رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات: ۶۷۱
خلاصه رمان:
همیشه به اینجای ماجرا که میرسید از فکر و خیال میامدم بیرون. دیگه چهره ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمیتونستم ادامهی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که میگن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همین طوری شدم، سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می کردم. دختری هستم عاشق یه پسر دستفروش شدم و بهش پول دادم تا بره برای خودش کار پیدا کنه و بیاد خواستگاریم ولی اون پسر میره و دیگه پیداش نمیشه. چندسال بعد که میخواستم فراموشش کنم میفهمم پسره رئیس شرکتی هستش که توش کار میکنم …
قسمتی از رمان پادمیرا :
دو ماهی از اون قضیه گذشته بود و من افسرده تر از دیروز میشدم.
گوشه گیر و منزوی شده بودم با کسی حرفی نمیزدم و دم خور کسی نمیشدم.
هر شب، هر دقیقه و ثانیه به فکر کیوان بودم کیوانی که به راحتی و بدون هیچ دلیل قانع کننده ای من رو از یاد برد.
رفتار پدر و مادرم مثل قبل بود و این من رو عذاب میداد.
انتظار داشتم تو این شرایط سخت روحی اونا پشتم باشن، دلداریم بدن ولی اینطوری نبود بداخلاق تر از دیروز میشدن.
تو این بین تنها ماهرو و حوریه همدردم بودن و تا حد توان کمکم میکردن.
فرهام گم و گور شده بود، بعد از اون دعوا دیگه کسی ازش خبر نداشت. نه زنگی نه پیامی نه تهدیدی و چیزی هیچ…
آب شده بود رفته بود تو زمین، شاید فکر عظیم و خونه خراب کنی داشت و فعلا اینورا آفتابی نمیشد.
هر چی بود فعلا نبودش بهم آرامش میداد.
روی تخت دراز کشیده بودم و داشتم کتاب میخوندم…
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!