توضیحات
دانلود pdf رمان آبان از هاله نژادصاحبی
دانلود رمان آبان pdf از هاله نژادصاحبی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
آبان زند… دختره هفده سالهای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان رو عقد کنه!
خلاصه رمان آبان
اشک جلوی دیدش را تار کرده بود میدانست به هر حال خبر ازدواجش با حافظ تک پسر آقا و متین حاج کاظم دیر یا زود در تمام محله پخش میشود اما نمیخواست زمانش امروز باشد. امروزی که با دختر مورد علاقه حافظ روبه رو شده بود امروزی که با تمام وجود از تصمیمی پشیمان شده بود امروزی که اصلا خیر نبود… -وایسا… آبان؟ وایسا ببینم. کنار آبخوری ایستاد با عصبانیت به عقب چرخید. سایه در حالیکه میدوید خودش را به او رساند بی مقدمه با نفس نفس گفت: وای… وای آبان غلط کردم.. به جون تو… هول کردم… یهو از دهنم
پرید. اخمی کرد در حالیکه کم مانده بود کودکانه روی زمین بنشیندو با صدای بلند هوار بزند جواب داد: گند زدی سایه من خودم هنوز رو هوام تو عالم و آدم و خبر کردی. نگاهش کرد -یعنی چی منظورت چیه آبان؟ بغضی که از صبح سعی کرده بود نادیده اش بگیرد به ناگهان ترکید. چه حال بدی داشت امروز. چه روز گندی بود… ترسیده به سمتش آمد و گفت: چیشده آبان ببینم اصلا تو چرا گونهات زخمیه؟ الان که دیگه خونه اون آشغالها نیستی صبر کن ببینم نکنه… آبان شکنجه ات کرد؟ نکنه دست بزن داره آره آبان؟ بیحوصله سری تکان داد.
نگاه از چشمهای سوالی سایه برداشت به سمت دیوار حیاط رفت تا در خلوت ترین نقطه بنشیند سایه پشت سرش آمد و شانه به شانهاش نشست -نگو از چاله در اومدی و افتادی تو چاه آبان؟ چاه و چاله؟ بخدا که کم بود برا توصیف شرایطی که داشت. کاش درون چاه بود اما با خیالی آسوده.. چرا خدا نگاهش نمیکرد؟ -آبان به خدا می زنمت! چه مرگت شده که حرف نمیزنی؟ اشکهایش بی صدا روی گونه های سردش میریخت و او حتی حوصله نداشت که ظاهر قوی اش را حفظ کند که از پوسته آبان مغرور حفاظت کند، که نقش بازی کند …
خیلی خوب بود ممنون از شما
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!