توضیحات
دانلود pdf رمان آخرین پر سیمرغ از دریا دلنواز
دانلود رمان آخرین پر سیمرغ pdf از دریا دلنواز برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
من از وقتی که خیلی کوچیک بودم، هیچ شبی زود نمیخوابیدم. مامان همیشه میگفت، آدمهایی که شبا زود میخوابن سلامتی بیشتری دارن و من هیچوقت به حرفش گوش نکردم از اون سالها خیلی گذشته و من هنوزم شبا زود نمیخوابم ولی حالا فهمیدم آدمایی که شبا زود میخوابن، خوشبختی بیشتری دارن. شب آدم و با خودش تنها میذاره با اون نیمه احساسی و بی منطق ذهنش… با همه قول و قرارایی که به زورِ منطق، فرو کرده تو کَتِ احساسش …
خلاصه رمان آخرین پر سیمرغ
کلید و توی قفل در چرخونم و با باز شدن ِ در ، صدای زوزه کشیدنش ، لبخند روی لبم آورد.سر غزل درست کنار صورتم بود که لپشو بوسیدم و داخل تاریکی ِ محض ِ خونه شدم.بدون اینکه چراغ هارو روشن کنم به اتاق خواب رفتم و غزل و آروم روی تخت خوابوندم.آباژور ِ کنار تختمونو روشن که کردم سرخی لپ های برجسته اش و واضح تر دیدم.هربار مهمونی میبرمش ، نمیتونم حریف قوم و خویش ها بشم که نبوسنش!…پوست ِ حساس ِ دخترم و نوازش کردم و به وسوسه ای که سراغم اومد لبخند زدم..اگر الان بیدار بود حتما یه ماچ ِ محکم از لپ هاش میگرفتم و اشکش و درمیاوردم.
اتاق هنوز خیلی روشن نبود …با نور ِ آبی رن ِگ آباژور نیمی …از تخت روشن بود و نیمی از اتاق مانتومو درآوردم و توی کمدم آویزون کردم…کش موهامو وقتی از سرم کشیدم ، ناله ای کردم و موهای کنده شده ام و از کش جدا کردم و توی سطل آشغال انداختم.
من از وقتی که خیلی کوچیک بودم، هیچ شبی زود نمیخوابیدم. مامان همیشه میگفت، آدمهایی که شبا زود میخوابن سلامتی بیشتری دارن و من هیچوقت به حرفش گوش نکردم از اون سالها خیلی گذشته و من هنوزم شبا زود نمیخوابم ولی حالا فهمیدم آدمایی که شبا زود میخوابن، خوشبختی بیشتری دارن. شب آدم و با خودش تنها میذاره با اون نیمه احساسی و بی منطق ذهنش… با همه قول و قرارایی که به زورِ منطق، فرو کرده تو کَتِ احساسش …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!