توضیحات
دانلود pdf رمان آنتریک از سارنا آزادرهی
دانلود رمان آنتریک pdf از سارنا آزادرهی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
-کثافت چطور تونستی؟! من دختر خوبی بودم… تو گفتی حواست بهم هست… تو… تو منو بدبخت کردی… حالا جواب بابامو چی بدم آشغال؟! بی توجه به من و گریه هام از روی تخت بلند شد. همونطور از اتاق بیرون رفت و طولی نکشید که برگشت…
خلاصه رمان آنتریک
از در خروجی سالن بیرون رفتیم. جوری خودمو صاف گرفته بودم که کمرم تیر میکشید. اما نمیخواستم مثل مریضها معلوم بشم. وقتی میرسیدم خونه زنگ میزدم مامان تسویه کنه. -نهال تو اینجا وایسا. من میرم نگهبان و ببینم حواسش هست یا نه. باشه ای گفتم و دستم و زیر شکمم مشت کردم. لعنتی چرا انقدر درد داشت؟! بمیری الهی آرمین ماجد. منم بمیرم اگه دیگه به تو محل سگ بدم. بابای من یه مرد کُرد بود و غیرتی که زبونزد همه بود! درسته انقدر بهم آزادی داده بود که درس بخونم اما همون اول بهم گفت که خبری از دوست
پسر و این کثافت کاری ها نباشه و دقیقا من گند زدم توی هر چی اعتماده. با سنگی ریزهای که جلوم افتاد از فکر اومدم بیرون. نگامو به ستایش که دیگه داشت بال بال میزد دادم با اشاره دستش به قدم هام سرعت دادم و با سری پایین از در بزرگ آهنی بیرون رفتم. نفسمو راحت بیرون فرستادم و کمی خم شدم. خونی که داشت ازم میرفت اذیتم میکرد. -کجایی تو؟! نزدیک بود بفهمه. بیحال گفتم: حالا که نفهمید. بیا بریم. -رنگ روت عین میت شده بعد میگه من خوبم. -ستا توروخدا زنگ بزن آژانسی چیزی نمیتونم راه بیام هر قدم که برمیدارم
نفسم میره. حالم بد میشه وقتی حس میکنم خون توی تنم به خاطر اون کثافت داره اینطوری میریزه. دلسوزانه دستمو گرفت و گوشیش رو در آورد. هنوز حرفش تموم نشده بود و داشت آدرس میداد که صدای کسی منو بهت زده کرد. -نیازی به آژانس نیست خودم میرسونمش! درد یادم رفت سیخ وایستادم جرعت نکردم برگردم. صدای آرمین بود؟! خدا یعنی میشه پشیمون شده باشه؟ زبونمو گاز گرفتم. خاک توی سرت کنم نهال، تو ادم نمیشی. کافیه اسمتو روی زبونش بگه تا تو دوباره خرش بشی هنوز به صورت آرمین نگاهم نکرده بودم …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!