توضیحات
دانلود pdf رمان امیدی دوباره از کاراگل
دانلود رمان امیدی دوباره pdf از کاراگل برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
بهار شمس، یه وکیلِ تازه کاره که از شوهرش جدا شده و یه دختر داره… بهار سر یکی از پرونده هاش با کارن عیشی آشنا میشه و کارن تلاش میکنه که اونو با پول بخره اما نمیتونه راضیش کنه و پرونده رو میبازه… چند ماه بعد بهار وکیل شرکتی میشه که کارن یکی از سهام داراشه …
خلاصه رمان امیدی دوباره
طلا ماگ قهوه اش را روی میز گذاشت و روبرویش نشست… در سکوت خیره به بخار قهوهی در دستش در فکر فرو رفت. بهار هم ماگ قهوهاش را برداشت و کمی از طعم گس آن را مزه کرد… طلا سرش را بالا آورد و موهایش را پشت گوش زد: خب چرا یه فرصت بهش نمیدی؟ بهار با تشویش نگاهش کرد و گفت: من یه بار ضربه خوردم، بدم ضربه خوردم، چطور انقدر زود بهش اعتماد کنم؟ طلا شانه هایش را بالا انداخت و با آرامش گفت: مگه من میگم زود بهش اعتماد کن گفتم به حرف
دلت گوش کن، وقتی بعد از اینهمه سال یه نفر هست که باعث شده بیای اینجا روبروم بشینی و در موردش حرف بزنی چرا سعی نکنی شانستو امتحان کنی؟ بهار دست هایش را محکم در هم قفل کرد: اگه… اگه اونم … -با اما و اگر نمیتونی پیش بری عزیز من… بهار جان … ماگ قهوه اش را روی میز گذاشت و جدی در چشم های او نگاه کردو ادامه داد: امیر تموم شد. سال هاست که تموم شده… ما این دفترو خیلی وقت پیش باهم بستیم یادته..؟ همه امیر نیستن، همه رفیق نیمه راه
نیستن… تو میخوای تا آخر عمرت فرصتاتو پس بزنی چون یه بار یه نفر اومد که آدم زندگی تو نبود؟ هوم..؟ -طلا من.. ازش خوشم میاد ولی اعتماد.. نمیتونم، نمیدونم چرا ولی.. نمیشه! -بهار من نمیتونم بهت بگم این مرد صد درصد مناسبه برات و آدم خوبیه نمیتونم بگم بهش اعتماد کن و این مرد زندگی توئه! زندگی همینه! چون تو یه اشتباه کردی تو زندگیت قرار نیست دفعات بعدم اشتباه نکنی، ولی محتاط تر میشی عاقل تر میشی تجربه کسب میکنی من میگم آروم برو جلو …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!