توضیحات
دانلود pdf رمان تاوان بی گناهی از نسترن
دانلود رمان تاوان بی گناهی pdf از نسترن برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
قصه ما قصه زندگی دختریه که مجبوره تاوان بده، تاوان گناه نکرده، در گذشته عموی دختر قصه ما یه خطایی کرده که این دختر از همه جا بی خبر باید تقاصشو بده، دختری که عاشق میشه… تقاص میده و …
خلاصه رمان تاوان بی گناهی
صبح بازم راتین سر میز نبود جو خیلی کسل کننده بود برای شکستن سکوت به پدرجون گفتم: پدرجون راتین اومده خونه؟ پدرجون بدون نگاه کردن به من گفت: اره تو اتاقشه مثله اینکه با دوستش بودن تصادف کردن دستش اسیب دیده الان داره استراحت میکنه. با تعجب فراون داشتم به پدرجون نگاه میکردم. یعنی چی…؟؟!! مگه نجمه خانوم به پدرجون نگفته قضیه چیه…؟ یعنی پدرجون نمیدونه دیروز چیشد… چرا نجمه بهش چیزی باید برم از خود راتین بپرسم سعی کردم دیگه چیزی نگم و خودم بعد از صبحونه بلند شدم رفتم
بالا جلوی در اتاق راتین ایستادم چند تقه به در زدم منتظر جوابش نشدم. بلانسبت چی سرمو انداختم پایین رفتم تو… راتین خوابیده بود روی تخت دستی که دیروز رفت توی شیشه باند پیچی شده بود یه دست دیگم روی چشماش بود. قائدتا با سیلی که بهم زد الان نباید اینجا باشم ولی خوب داشتم از کنجکاویی میمردم که به پدرجون چی شده. سعی کردم صدامو جدی کنم: راتین؟؟ اگه بیداری بلند شو کارت دارم. بیچاره با شنیدن صدام سیخ نشست روی تخت. خندم گرفته بود اگه جاش بود غش غش به این حالتش میخندیدم
ولى الان جاش نبود… با نگرانی نگام کرد و با صدای گرفته گفت: چیه؟؟ چیزی شده؟؟ -نه باید چیزی بشه!! -اخه تو الان اینجا چی کار میکنی؟؟ رفتم سمت درو گفتم: باش حالا که ناراحتی من میرم ولی فکر کنم با غلطی که دیشب کردی این منم که باید ناراحت باشم. صداشو لحنش به شدت پشیمون و ناراحت بود. _دریا متاسفم بخدا من نفهمیدم چی شده تعجب الانم فقط برای همینه که تو الان نباید تو صورتم نگاه کنی پس چرا اینجایی ترسیدم یه لحظه. تکیه خودمو به در پشت سرم دادم و با بی تفاوتی گفتم: هه اره میدونم نباید اینجا باشم …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!