توضیحات
دانلود pdf رمان خواستگار پرماجرای باغ انار از زهرا بیگی
دانلود رمان خواستگار پرماجرای باغ انار pdf از زهرا بیگی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
من بارانم. دختر شیطونی که کل فامیل و دوستام از دست شیطنتام عاصی شده بودن. ماجرای اصلی زندگی من اون روزی اتفاق افتاد که برای خواهرم خواستگار اومد تو خونه باغ انارمون. قرار شد به خاطر پسر خالهم که عاشق خواهرم بود، خواستگار رو فراری بدم. هر بلایی که فکر کنید تو باغ انار سرش اوردم، غافل از اینکه دامادو اشتباهی گرفتم… خلاصه مدتی بعد دانشگاه قبول شدم و با خودم عهد کردم سربهراه بشم اما دقیقا روزای اول دانشگاه بود که اون پسر رو تو کلاسمون دیدم و …
خلاصه رمان خواستگار پرماجرای باغ انار
تا پایان زمان کارمون چندتا از کارمندها هم پیشش اومدن که همونطور با جذبه و جدی باهاشون برخورد کرد که، باعث شد یه کم تو برخوردهام مواظب باشم تا مورد اصابت اخم هاش قرار نگیرم به ساعت نگاه کردم ۴ بعد از ظهر بود کامپیوتر رو خاموش کردم گوشیم رو داخل کولهام قرار دادم و بلند شدم. -خسته نباشید من دیگه میرم آقای کبیر. خودمم از اون آقای کبیر آخر جمله ام یکه خوردم. با خنده تای ابروش پرید بالا و گفت: الان یعنی منم بگم شما ام خسته نباشید خانم کبیر؟! از لحن بیانش خنده ام گرفت.-انقدر که کارمندها آمدن و شما
باهاشون جدی صحبت کردید اوناام هی گفتن چشم آقای کبیر چشم آقای کبیر لحن من هم ناخودآگاه برگشت. با صدای بلند خندید و میون خنده گفت: خیلی باحالی به خدا گوله نمکی بریم. -کجا؟! -میرسونمت. یه لحظه ترسیدم از این تبعیضی که بین بقیه و من که فقط یک روز از آشناییمون میگذشت میذاشت. در اینکه من آدم سوتی ای ام که شکی نیست ولی شاهرخ هم خیلی تیز بود. به من که مثل مجسمه ایستاده بودم و تکون نمیخوردم نگاهی کرد و گفت چیه؟ یهو دست هاشو باز کرد و در کسری از ثانیه توی یه میلیمتری صورتم
خم شد. جیغ خفه ای کشیدم که با صدای بلند خندید و گفت: باران با تو چقدر خوش میگذره مرسی که هستی! باز خندید. من هم که حسابی ترسیده بودم لال شده بودم خندهاش تموم باآرامش گفت: ببخشید قیافت خیلی باحال شده بود خواستم سربه سرت بزارم دخترخوب گفتم برسونمت نگفتم بخورمت. در اتاق رو باز کرد. -بیا دیگه. تازه از شوک خارج شدم و خودم رو کمی جمع و جور کردم و دنبالش راه افتادم. -مرسی خودم میرم زحمت میشه. -انقدر بدم میاد از اینجور تعارف ها. -تعارف نمیکنم به خدا خودم میرم. -مسخره نشو باران …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!