توضیحات
دانلود pdf رمان رخساره از هانی زند
دانلود رمان رخساره pdf از هانی زند برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نگاهش را با لبخند از جایگاه عروس و داماد گرفت و دکمهٔ کت خوشدوخت و اسپرتش را بست. با دقت اطراف را از نظر گذراند. همه چیز مرتب بود. بهقاعده و طبق اصول. بیخود نبود تک تک تاریخ های چندماه آیندهاش هم برای مراسم عروسی رزرو شده بود. حالا تالار پذیرایی اش حسابی اسم و رسم در کرده بود. تذکری به یکی از پیشخدمت ها داد و جلوتر رفت. امشب مراسم خاصی بود. برای عروسی خواهر دوست قدیمیاش حسابی سنگ تمام گذاشته بود. همه چیز باید به نحو احسن انجام میشد…
خلاصه رمان رخساره
-به ولای علی تو رو پاره پاره میکنم کامیار! نمیدانست رضا را مهار کند یا به سر شکسته رسول برسد یا بخاطر دو دندان شکسته تازه داماد ناکام مانده توسلی ها به دنبال رضایت گردن کج کند. -رضا! بگیر بتمرگ دیگه! عین خروس جنگی هی میپری به حمله! گفت و سرش را جلو کشیدو با صدای آهسته تری ادامه داد: میکنتت اون توها! اون وقت خوبه! رضا به جای ساکت شدن بیشتر برآشفته شد. -گه میخوره مردیکه بی غیرت پفیوز! کامیار روی صندلی دستش را از روی سرش
برداشت. -من اگه غیرت داشتم که اسیر دست یه دختر بچه نمیشدم. چاوش نفس کلافه اش را بیرون فرستاد هنوز گیج بود. درست از همان صبح که خبر جنجال به پا کردن توسلی ها و رسیدن کارشان به کلانتری را دریافت کرده بود تا همین الان که وسط زد و خورد این دیوانه های مغز تهی در حال له شدن بود احساس منگی عجیبی میکرد. بی خوابی مفرط مزید بر علت بود. اصلاً همه این ها به کنار امانت نیست در جهانش را با چه امیدی در خانه به هوای ریحان رها کرده بود.
همه چیز دست در دست هم داشت. چیزی تا دیوانگی مطلقش باقی نمانده بود. -درست صحبت کن کثافت اسم خواهر منو میآری دهنتو آب بکش! خواهر تو میدونی الان کجاست اصلاً خوش غیرت؟ تا به آب کشی دهن ما برسه؟ رضا پشت هم روی پیشانی اش کوبید:خفه شو اصلاً کامیار اصلاً نیار اسم خواهر منو.. رسول همان جور که باندپیچی سرش را چسبیده بود و روی صندلی کز کرده بود صدایش را بالا برد: رضا بتمرگ. رضا شبیه اسفند روی آتش بود. آخه ببین چی میگه …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!