اخودان
به سایت اخودان خوش آمدید هرجا مشکلی داشتید با ما در ارتباط باشید. 09221706572

تومان۲۸,۰۲۸

توضیحات

دانلود pdf رمان سراب من از فرناز احمدلی

دانلود رمان سراب من pdf از فرناز احمدلی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

عماد بوکسور معروف، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست. با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ… بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله. انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می‌کنن و خودشونو گم و گور می‌کنن. تا وقتی که پای سراب به عمارتش باز میشه. مدیر برنامه جوون و آرومی که طلاق گرفته و یه دوقلو داره. دختری که زندگیش بخاطر عقاید قدیمی یسریا جهنم شده. تنها چیزی که می خواد خوشبختی و آرامش بچه هاشِ …

خلاصه رمان سراب من

خسته درو باز کرد و داخل رفت… خونه مثل همیشه سکوت بود و این خیلی عذابش می‌داد… دوقلوها بخاطر پدرش هیچ وقت اونجوری که باید بازی و سرو صدا نمی‌کردن… قبل از اینکه جدا شه بخاطر کیان مجبور بود تو اتاق نگهشون داره و نزاره سروصدا کنن اینجام که اومدن بخاطر پدرش.. کفشاشو در آورد و داخل رفت… تارا مثل همیشه مشغول نقاشی بود ولی خبری از تیام نبود… -تارا مامان داداش کو!؟ تارا با مکث نگاش کرد: پیش اقاجون عصبانی نشو باش؟! با درد چشماشو بست خم شد نرم پیشونیشو بوسید. -نمیشم عزیزم من میرم

لباسامو عوض کنم… اومدم نشونم بده نقاشی چی کشیدی خب؟!؟! تارا لبخند زد و دوباره مشغول شد. خوب می‌دونست همه چیو میفهمه با اینکه خیلی جاها به روی خودش نمی‌اورد ولی دقیقا مثل سراب از همون بچگی همه چیو می‌فهمید. بیشتر از سنش می‌فهمید و این موضوع سرابو عذاب می‌داد … دلش نمی‌خواست دخترشم مثل خودش با این چیزا بزرگ شه.. در اتاق پدرشو باز کردو داخل رفت.. کاظم: مادرت بهت یاد نداده در بزنی؟!؟! با خشم و درد بهش خیره شد: نکن بابا. خودم به اندازه کافی اذیتم تو دیگه بدترش نکن… سمت تیام

رفت و دستشو گرفت: بیا بریم… تیام با قدرت خودشو عقب کشید: نکن نمی‌خوام بیام… می‌خوام پیش آقاجون بمونم… هیجا باهات نمیام.. کاظم با لبخند سرشو تکون داد و موهاشو نوازش کرد. سراب با درد موهاشو چنگ زد: بس کن دیگه انقد با روحو روان بچم بازی نکن.. میزارم میرم از این خراب شده راحت میشم از دستت.. بچه هامم می‌برم دیگه نمی‌زارم رنگ شونو ببینی! کاظم: تو اگه جربزه این کارا رو داشتی شوهرتو نگه می‌داشتی عفریته. الانم از اتاقم برو بیرون بار اخرت بود بدون در زدن اومدی داخل… لبشو محکم گاز گرفت تا گریه نکنه …

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    رمان سراب
  • ژانر
    عاشقانه_ اجتماعی _ طنز
  • نویسنده
    فرناز احمدلی
  • صفحات
    2685
  • حجم
    5
  • 251 روز پيش
  • abbas
  • 446 بازدید
  • تومان۲۸,۰۲۸
  • ۰ کامنت
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
کامنت ها

امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!

لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!

آرشیو نویسندگان
اینماد

logo-samandehi

درباره سایت
اخودان
سایت اخودان مرجع کامل رمان و کتاب و فایل های آموزشی با پشتیبانی 24 ساعته … راه های ارتباطی با پشتیبانی سایت : شماره تماس واتس اپ و تلگرام : عباس علی میرزائی 09221706572 شماره پشتیبانی 2 فقط در تلگرام و واتس اپ : زینب محمودآبادی 09944563705
آمار سایت
  • 2 نوشته
  • 630 محصول
  • 11 کامنت
  • 169 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اخودان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.