توضیحات
دانلود pdf رمان شیدایی از زیبا سلیمانی
دانلود رمان شیدایی pdf از زیبا سلیمانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
بارش بی امان بارون و صدای تیک تیک برف پاک کن ماشین و بغض و گریه و فریاد شب نیلوفریم را تب دار کرده بود. مبتلا شده بودم به عشق، به عشقی یکطرفه و سوزان چشمم اگر جان داشت فریاد میزد از سوزش دیدن آن لحظه؛ فریاد میزد از خرد شدن از نادیده گرفته شدن از به باران نشستن؛ فریاد میزد و من چقدر عاجز بودم در مقابل مردی که اخم از یادش رفته بود کنار دلبرش دست توی دستش میرقصید و متلاطم میکرد باور دور من را از رسیدن به سراب نگاهش …
خلاصه رمان شیدایی
نشستم پشت رل ماشین و دنده را از یک به دو دادم. نگاهم از داخل آینه یماشین به بینی استخوانی و به خونی که داشت از گوشه لبش می رسخت کشیده شد. به مردی که سرش را در آغوش گرفته بود و چقدر به نظرم بی خیال می رسید. حداقل من نمی دیدم نگرانی یک مرد را برای زنش. من نمی دیدم نگرانی یک مرد راب رای عشقش؛ چند ثانیه ای زل زدم توی آن چشم های بی سرو تهش؛ حرفی ته ته نگاهش گیر کرده بود.
او هم مثل من عصبی بود مثل من در گردابی گرفتار شده بود این را از ریتم نفس هایش می فهمیدم، با این تفاوت که او برگ آس بزی در دستش بود، دستان ترانه را که رها کرد دستانم را تا سفت و محکم چگ زند بر دستان او و ریسمان تقدیرمان را بی برو برگرد گره بزند بر هم. اوضاع قارشمیش زندگی ام حسابی گیجم کرده بود پرونده بازی که در اداره آگاهی راه به جایی نمی برد.
بارش بی امان بارون و صدای تیک تیک برف پاک کن ماشین و بغض و گریه و فریاد شب نیلوفریم را تب دار کرده بود. مبتلا شده بودم به عشق، به عشقی یکطرفه و سوزان چشمم اگر جان داشت فریاد میزد از سوزش دیدن آن لحظه؛ فریاد میزد از خرد شدن از نادیده گرفته شدن از به باران نشستن؛ فریاد میزد و من چقدر عاجز بودم در مقابل مردی که اخم از یادش رفته بود کنار دلبرش دست توی دستش میرقصید و متلاطم میکرد باور دور من را از رسیدن به سراب نگاهش …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!