توضیحات
دانلود pdf رمان معمر از ریحانه نصیری
دانلود رمان معمر pdf از ریحانه نصیری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
این رمان داستان پیرمردی، در میان شوریدگی از جنس نفرت، قلب فرتوتش زیر آواری از خاطرات تلخ گذشته شکسته شده! با هجوم یک اتفاق ناگهانی به راحتی استشمام میکند بوی تعفن و رغبت انگیز عشقی کهنه را؛ اما دروازهی قلبش قفلی دارد از تبار کهنگی که هیچکس توان عبور از آن را ندارد. بلکه شاید باشد چشمان شهلایش کلید همان دروازه خاک خورده…
خلاصه رمان معمر
هنوز نتوانسته بود اوضاع نابه سامان اینجا را درست کند و تمام کارتونهای موز اطراف اتاق مستطیلی شکل پخش شده بودند. با دقت نگاهش روی کارتون ها چرخید و با رسیدن به کارتون خود نگاهش ثابت و کمی خنده چاشنی صورتش کرد در اتاق را با دقت قفل کرد و به سمت کارتونی که کنج اتاق بود رفت. نوشتن حرف هایش روی اوراقی شده بود جزئی از عادت هر زمانش. روی کمر خم شد و با باز کردن در کارتون و دیدن دفتر زرشکی اش، تبسمی شیرین روانه لبهایش کرد و زیر لب با صدای آرامی گفت: فراموشت نکردم جانانم. تو در
قلب و جان من هر روز و هر شب، زندگانی کردی دست های جوانت هر زمان دستانم را در رؤیا احاطه کرد. جانانم تو مانند ایام جوانی بودنت برایم مانند نفس واجب است؛ اما حال که نیستی به نفس مصنوعی هم رضا میدهم. دفتر و قلمش را برداشت دفتری شاید کهنه؛ اما تمامش زندگی بعد از معشوق شیرین بیان تیمور بود تیمور را ندید؛ اما حرف هایش را به او گفت، صدایش را به او نرساند ولی صدایش را به دل خود که رساند زمین های سنگی که سفید بودند و تمیز، برای همین همانجا نشست. دفتر خودکارش را روی پا قرار داد و
پاهایش را به راحتی دراز کرد قلم را روی کاغذ گذاشت و شروع کرد به نوشتن. وقتی شروع میکرد به نوشتن آرام و با صدای کمی لرزان نوشتههایش را روانه زبانش میکرد نامه اش مثل همیشه این چنین آغاز شد. بنام خدای جانانم امروز وقتی بعد از سال ها جمالت را دیدم توقع دیدن پیر مردی را نداشتم. شاید زندگانی کردن با آن تصویر جوان تو مرا به دیدن زلفان سپید عادت نداده بود تنها چیزی که توانستم تو را در ذهنم بیابم و بفهمم چه کس هستی چشمان شیرینت بود. عسل هایت مانند شیرینی عسل در جانم میرود و من …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!