توضیحات
دانلود pdf رمان نغمه شب از آرام و بنفشه
دانلود رمان نغمه شب pdf از آرام و بنفشه برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نغمه تک دختر یه سازنده سرشناس تو شیرازه، دختری که بخاطر نگرانی ها و حساسیت پدر و مادرش وابسته و منزوی شده. بخاطر این وابستگی ها نغمه سه ساله پشت کنکور مونده و به شدت دلش استقلال و رفتن از خونه میخواد. برای همین از مردی کمک میگیره تا بتونه پدرش رو راضی کنه و دانشگاه شهر دیگه بره، مردی که در ظاهر هدفش کمک به استقلال نغمه است اما در باطن ... برنامه دیگه ای برای نغمه داره!
خلاصه رمان نغمه شب
بلاخره آخر هفته شد و مامان اینا تو راه تهران بودن. پنج شنبه صبح بود، من موندم خونه مریم با دوستاش رفت بیرون خیلی اصرار کرد بیا تا مامانت اینا برسن ما برمیگردیم اما من میخواستم به مرتضی فرصت بدم پا پیش بذاره. داشتم تو آشپزخونه به سیمین خانم کمک میکردم تا ناهار حاضر کنه که در پارکینگ باز شد و ماشین شهریار اومد تو… از پنجره آشپزخونه دیدم که شهریار پیاده شد. شلوار جین خاکستری و کاپشن خاکستری تنش بود. ناخوداگاه لبخند زدم و برگشتم به
سیمین خانم بگم. اما دیدم اون دقیق خیره به منه. مردد گفتم: آقا شهریار اومده. سری تکون داد و لبخند زد، مشغول خرد کردن کاهو شد و گفت: میدونم عزیزم گفته بود میاد. حس ضایع شدن داشتم اما به روی خودم نیاوردم و گفتم: چه خوب بابام اینجوری راحت تره. اونم با لبخند فقط سر تکون داد. دل تو دلم نبود برم پیش شهریار درسته از محبتش و رفتارش با من واقعا نمیشد برداشت خاصی کرد. اما از اینکه بهم توجه داشت حس خوبی داشت. صدای در اومد و
شهریار با مهین خانم حال و احوال کرد. سرشو آورد تو آشپزخونه و با من و سیمین خانم هم احوالپرسی کرد. اومد تو قاب در ایستاد. موهاش رو پشت سرش جمع کرده بود و مثل تیپ و استایلش که امروز اسپرت تر بود موهاش هم بالا تر نسبت به روزای قبل بسته بود و بمب کرده بود. اینجوری خیلی کم سن به نظر میرسید چیزی حدود ۳۰ الی ۳۵ مخصوصا که پلیور امروزش سبز آبی و جذب بود، رنگی که صورتشو تازه تر کرده بود. نگاهش رو من موندو گفت: چرا پس تنهایی؟ مریم کو …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!