توضیحات
دانلود pdf رمان یاساک از صبا سمیعی
دانلود رمان یاساک pdf از صبا سمیعی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
اردوان فتوحی بعد از ده سال دوری از خانواده، بعد از اتمام کردن دوره تحصیلی به ایران برمیگردد. با دیدن دختر خونده برادرش، جیران …
خلاصه رمان یاسا
با صدای آلارم گوشی که برای ساعت هشت کوک کرده بود چشم باز کرد و به عادت همیشه اولین کاری که کرد برای چند ثانیه خیره سقف بالای سرش شد. در کانادا که بود، دیوارهای اتاقش به کل تم خاکستری داشتند و سرمه ای. حال یک دست آبی آسمانی بودن دیوارهای اتاق کمی آزارش میداد. اینکه تمام بچگی نوجوانی و قسمت هایی از جوانیاش را در همین اتاق گذرانده بود فقط برایش عذاب آور بود و همین. حسی که داشت این گونه بود که انگار دوباره به نقطه اول و شروعش
برگشته و هر چه که کرده بی ثمر بوده. پوفی کشید و چشم بر هم گذاشت، اصلا حوصله خانه را نداشت. به خصوص که آن دخترک هم کم روی اعصابش راه نرفته بود و واقعا تحمل این را نداشت که اول صبحی هم گند بزند به روزش! از جایش پا شد و بعد از مرتب کردن تختش به سمت سرویس رفت تا دست و رویش را آب بزند. نگاهی به دوش آب انداخت و وقتی که دید جان دوش گرفتن ندارد از تصمیمش صرفه نظر کرد. بعد از پوشیدن یک دست از کت شلوارهایش جلوی
آینه دستی در موهایش کشیدو برای حالت دادن بهشان کمی تافت زد. بعد از زدن ادکلن مورد علاقه اش که بوی چوب سوخته میداد نفس عمیقی کشید و از اتاق خارج شد. بدون اینکه بخواهد اول نگاهی به در بسته اتاق جیران انداخت و بعد راهی آشپزخانه شد. وقتی که برسر میز صبحانه کسی را ندید ابرویش را با تعجب بالا انداخت. رو به اکرم که در حال جمع کردن سفره صبحانه بود سلامی کرد گفت: بقیه کجان؟ تهمینه خانم که خوب از اخلاق خاص فتوحی کوچک خبر داشت …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!