توضیحات
رمان این من بی تو pdf
موتور سوار غیرتی و و خشنی که سر شرطبندی دست روی دختر ممنوعه ی اوس اسد می ذاره. دختر همسایهی شیطون که خیلی وقته دلش برای آقا مهراب پس ناخلف حاج فیضی پیش نماز مسجد محل رفته اما با برگشتن ورق و قتلی که اوس اسد باعثشه همه چیز بهم می خوره… عشق ممنوعه ی مهراب و ترمه با ورود محمد ابراهیم پسر بزرگ تر حاج فیضی کم رنگ تر میشه چرا که محمد ابراهیم هم مثل برادرش عاشق ترمهس و فرشته ی نجات اوس اسد از اعدام… ولی شب عروسی…
عروس فراری شده سوار گاری شده..
گفت و قهقهه ی بلندش شانه هایم را بالا انداخت. زیادی سرخوش و نترس بود و البته اعصاب خورد ُکن
می شنوی؟
دستش را کنار گوشش گذاشت و سرش را به سوی پنجره مایل کرد…
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!