توضیحات
رمان تاریکی شهرت pdf
کم مانده است به گریه بیفتم، خیره به موبایل شکسته ی یزدان هستم و همه ی جانم میلرزد.
آره یزدان هم ساکت میمونه تو براش توضیح چی میخوای بگی! بدترش نکن بدی!
اصلاً سهیل…بذار خودم یه خاکی تو سرم بریزم. ارمغان جان، حق داری عصبانی باشی ولی آخه تقصیر من چیه؟
دندان روی هم میسایم تا فریاد نکشم. تقصیر تو اینه که اون گوشیت بیدر و پیکر بوده!
خیلی خب باشه، آروم باش…فرداشب تو اکران با هم حرف میزنیم.
چشمانم خیس میشود و بی صدا میخندم. چه تضاد غم انگیزی!
رمانهای پیشنهادی:
کتاب عارف دیهیم دار ۲ جلدی pdf
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!