توضیحات
رمان تیک عصبی pdf
قسمتی از متن رمان تیک عصبی pdf
تصمیمت رو گرفتی ؟
بزاق دهانش را فرو برد .نمیخواست بیش از این به تردیدش دامن بزند
یک جایی باید این ماجرا به پایان میرسید
عرق پیشانی اش را خشک کرد و گفت:
باید باهاش کنار بیام…
صدات میلرزه دختر اصلا دوست ندارم اذیت شی واسه کنار اومدن خیلی وقت داری…
زیر لب گفت: همین الانشم دیره
کلافه نفسش را فوت کرد و انگشتانش روی فرمان اتومبیل ضرب گرفتند.
نگاهش به روبرو بود گاهی هم به آن طرف خیابان …
اخمی کمرنگ ضمیمه کلافگی اش شد این مرد دلبری را از بر بود…
_من میرم خونه اصلا حوصله این شلوغی رو ندارم توهم زود برگرد
نگاه از شلوغی آنطرف خیابان گرفت
به چشم های بی تابش خیره شد و ادامه داد:
کنار بیا و برگرد……
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!