توضیحات
رمان رویای سپید pdf
قسمتی ازمتن رمان رویای سپید pdf
صدای شاد مهمان ها و زمزمه ی تولدت مبارک
یه لحظه قطع نمی شد. میگرن لعنتی امانم را
بریده بود طوری که حالت تهوع داشتم و نشد
یک لحظه جو مهمانی را تحمل کنم. چشمهایم از
شدت گریه می سوخت. بیرون از چهار دیواری
که خودم را در او حبس کرده بودم صدای جیغ و
شادی بچه های ۴_۵ساله ی هم سن و سال هلن
تمامی نداشت تازه سر شب بود و مهمانی تا پاسی از شب ادامه داشت.
حامد که بر اثر یه اشتباه سپیده رو طلاق میده
حالا پشیمونه و رگ غیرتش برای خواستگار سپیده بالا زده و میخواد به زندگی گذشته برگردن ....
نسبت به دوسال پیش آخرین باری که خانه شان را دیده بودم تغییرات بسیاری کرده بود
تقریباً تمام اسباب اثاثیه جدید و در چیدمانش سلیقه تحسین برانگیز فریبا به چشم میخورد.
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!