توضیحات
رمان فروشی نیست ۲ جلدی pdf
موهای خوش رنگ و خوش حالت جسی رو نوازش کردم و رو به ایزابال گفتم:
-ممنون که بازم به جسی سر میزنین! اون الان اینجا کلی دوست پیدا کرده. دیگه لازم نیست نگرانش باشین. حقیقت این بود که جسی نمیتونست با کسی ارتباط برقرار کنه. ایزابال زنی که اونو توی جاده بعد از تصادف و مرگ پدر و مادرش پپیدا کرده بود اینو خوب درک نمیکرد!
نمی دونست که بعد از اون حادثه جسی نمیتونه مثل خیلی از بچه ها شاد باشه و راحت زندگی کنه.
رمانهای پیشنهادی:
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!