توضیحات
رمان هومورو pdf
خلاصه رمان: یکی از بانفوذترین مافیا کیاراد زند که همه تو فکر پایین کشیدنش هستند. هوشنگ تصمیم میگیره برادر زاده خودش رو به خونه اون بفرسته تا به وسیلهی اون بتونه کیاراد رو زمین بزنه. دختر داستان بیخبر از همه جا به خیال این که کیاراد دکتر هست در خونه زند مشغول به کار میشه. ساده و شیرین بودن دختر زند رو تحت تاثیر قرار میده و مجذوب اون دختر میشه اما بالاخره پرده از راز برداشته میشه و حالا دختر میفهمه که کیاراد خلافکاره و زند فکر میکنه تمام این مدت دختر بازیش داده
بسه. انقد منو فشار نده جونمو گرفتی. لبان مرد به لبخندی کش .آمد در نگاهش لابه موج میزد شیرینی به دهان برد کمی از خامه گوشه لبش جا ماند. با دهان پر گفت: الان می چسبه.
استکان چای را میان دو دست گرفت جرعه ای نوشید. از بالای استکان چای که در دست داشت به آشنا نگاه کرد. چشمان حیله گرش، برق میزد آشنا بی،خبر توت فرنگی براق روی شیرینی را به دهان برد و نگاه قدردانش را به هوشنگ داد.
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!