توضیحات
رمان پنجره فولاد pdf
قسمتی از متن رمان پنجره فولاد pdf
من به زور عقد کردم یا شما کثافت کاری کردید؟
نذارید دهنم باز شه پته تونو برریزم روی اب
بگم با من و همین دخترتون که سنگشو
به سینه میزنیم چیکار کردید…!
-این چیه حاج خانوم؟
حاج خانوم پر چادر را به دندان میگیرد
-روم به دیوار این نامه دکتر زنانه ..دختر من دست به تنش نخورده
این پسر واسه مردونگی نداشتش داره یقه جر میده
خلاصه رمان پنجره فولاد pdf
-این خانوم زن قانونی منه جناب سروان!
مامور رو به حاج بابا میکند
-میشه خواهش کنم دلیلتون رو بفرمایید حاج آقا
همسر این آقا رو برای چی بردید جایی که راضی نبودن
پیرمرد یک پارچه یرخ شده می غرد:
-اولا همسر این آقا دختر خودمه
دوما مادرش برده….
چشم های مامور گرد میشود
_چه لزومی به بردن زن شوهر دار به مطب دکتر زنان برای معاینه بکارت هست…؟
-برای جلو انداختن روند طلاق و ثابت کردن اینکه این آقا مردونگی نداره …
عمران مثل تیر از چله رها شده از جا بلند میشود و
به سمت میز مامور کلانتری میرود…
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!