توضیحات
رمان چکش ثور pdf جلد دوم شمشیر تابستان
مجموعه مگنوس چیس و خدایان آسگارد
جلد اول:شمشیر تابستان
جلد دوم:چکش ثور
جلد سوم : رمان کشتی مردگان
نویسنده:ریک ریردان
خبر خوب این بود که وقتی فرود آمدیم، همهی چهار ستون بدنم سالم بود. خبر بد هم اینکه هارتستون سالم نبود
. فورا متوجه شدم چه اتفاقی برای هارت افتاده. من ادعا نمیکنم که الفها ظریف و شکننده هستند.
او خم شد و با دستانش که دستکش هم پوشیده بود. قطعه سنگی را لمس کرد. در نظر من، آن قطعه سنگ عجیب تر از سنگهای دیگر نبود اما ظاهرا بلیتزن از این یکی خوشش آمده بود.
به من نگاه کرد و گفت:«حالا دیدید. رفقا؟ اگه یه کوتوله همراهتون نبود. هیچوقت متوجه این نمیشدید و باید تا ابد به راه رفتن ادامه میدادید و به دنبال ورودی قبر میگشتید.»
پرسیدم:«این تکه سنگ, ورودی قبره؟»
جواب داد: «این سنگ یه محرک برای ورودیه، آره. ولی ما هنوز به کمی جادوجنبل نیاز داریم تا بتونیم وارد بشیم
. هارت، می شه اینو برام کامل بررسی کنی؟»
هارت با نارضایتی و سر را به نشانه تایید تکان داد. سپس مسیر طلسم شده را در کف زمین با دستانش دنبال کرد.
بلافاصله محوطهای در حدود ده متر مربع از کف زمین تبخیر شد و زمین دهان باز کرد. از بخت بد، هر چهار نفرمان درست در همان محدوده ایستاده بودیم.
همگی جیغ زنان درون تاریکی سقوط کردیم.
از برخی جهات هارت تنومندترین فردی بود که میشناختم. اما اکنون در این موقعیت میبایست
او را داخل پتو میپیچیدم و نوشتهای را روی پیشانیاش میچسبانم با این مضمون: «با دقت حمل شود».
عالیه این کتاب
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!