5 رمان برتر ژانر بزرگسال که باید بخوانید: داستانهایی از عشق، زندگی و پیچیدگیهای انسان
پیشمقدمه:
رمانهای ژانر بزرگسال همیشه بهدلیل پرداختن به موضوعات عمیق و پیچیدهی زندگی، عشق، روابط انسانی و چالشهای اجتماعی، جایگاه ویژهای در دنیای ادبیات دارند.
این کتابها نه تنها سرگرمکننده هستند، بلکه با نگاهی دقیق به لایههای پنهان وجود انسان، خواننده را به تفکر و تأمل وا میدارند.
در این مقاله، پنج رمان برتر ژانر بزرگسال را معرفی میکنیم که هر کدام بهگونهای منحصربهفرد، دنیای درونی شخصیتها و جامعهی پیرامون آنها را به تصویر میکشند.
از عشقهای آتشین تا مبارزه برای عدالت، از قدرتطلبی تا بقا در شرایط سخت، این کتابها شما را به سفری فراموشنشدنی در دنیای ادبیات میبرند.
اگر به دنبال داستانهایی هستید که هم احساسات شما را برانگیزند و هم ذهنتان را به چالش بکشند، این فهرست را از دست ندهید.
سوفیا دختری که توی یه دانشگاه دانشجوعه و شیطنت های خودشو داره با یکی از استاد هاش رابطه خاصی داره تا بتونه خرج زندگی رو دربیاره، توی همین حین استاد جدیدی به دانشگاه میاد “ساواش تهرانی” کسی که با دلیل خاصی وارد زندگیش شده، دلیلی به نام انتقام! اما همه چیز اونطوری که به ساواش گفتن نیست. ساواش به اشتباه سوفیا رو مجازات میکنه و با انتشار عکس های باعث میشه سوفیا رو از خونشون بیرون بندازن و توی این موقع ساواش مثل فرشته نجات عمل میکنه، درصورتی که دیوی بیش نبوده! ساواش سوفیا رو میبره نیویورک و اونجا تازه شروع ماجراهاشونه…
داستان درمورد تمپرنس، زنی است که در یک کلاب با غریبه ای آشنا میشود و روحش هم خبر ندارد آن غریبه در واقعیت آدمکشی بیرحم است. وقتی صدای کین در انبار اکو شد آجر تیزی پشت تیشرتمو شکاف داد قبل از اینکه بفهمم چی گفت بهم نزدیکتر شد. نه فقط حرفاش… اعترافشه که قدرتش از یه بمب اتمی هم بیشتره. اعترافش منو نشونه گرفت، تمام خشم و غمی که از روزی که فهمیدم اون دوتا مردن منو احاطه کرده بود، رو از بین برد. کین کف دستشو روی دیوار بالای سرم گذاشت، بهم زل زد و آتش از چشماش میبارید. متاسفم. خیلی متأسفم. ترجیح میدم گلوله بخورم تا اینکه یک قطره دیگه از اشکتو ببینم. دستشو دراز کرد و بجای دور کردن دستش، اجازه دادم اشکمو با شستش بگیره و دستشو دور صورتم بیاره…
خلاصه رمان خاندان سلطنتی رذل
روی صندلی نشستم، پرنده ها بالای سرم جیک جیک میکنن و من هیچی حس نمیکنم. هیچی. باید حسی داشته باشم. گذر از غم و اندوه پنج مرحله داره. همه اونا رو از روی کاغذی که مسئول کفن و دفن بهم داد خوندم. انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش. هیچ حسی نداشتن کجای این لیست لعنتیه؟ چرا نمیتونم عصبانی باشم؟ خشم خیلی آسونتر از این ..پوچیه.
من درب و داغونم. خیلی وقته که بخاری از روی فنجان چای که هریت در دستام گذاشت بلند نمیشه، اما حتی یه قلپ هم نتونستم بنوشم. صاحب خونم از داخل خونه برگشت، پارچه حریر لباسش در معرض وزش نسیم تکون می خورد و نامه ای در دستاش بود.
_تمپرنس، عزیزم،یه مرد بخاطرت اینجا بود.
تمام ماهیچه های بدنم لرزیدن. با خودم زمزمه کردم.
من هرکاری بخوام رو انجام میدم و هرکسیو بخوام بدست میارم.از قوانین هیچکس پیروی نمیکنم، حتی قوانین خودم. میدونستم نباید لمسش کنم، اما این جلومو نگرفت. برای دومین بار هم جلومو نگرفت. فقط باعث شد برای سومین بار مشتاق تر شم. سبک زندگیم با وحشی بودنم سازگاره، ولی اون اینطور نیس. اما تمپرنس رنسوم جدیدترین اعتیادمه و فعلا حاضر نیستم ولش کنم. اون رو به راه خودم میکشونم، حتی اگه بدین معنا باشه که اونو به تاریکی بکشونم. فقط امیدوارم که اینکار باعث مرگ هردومون نشه.
خلاصه رمان شاهزاده وحشی
چرا اون ماسک به صورتش زده؟
وقتیکه که در باز شد و مرد قدبلندی که صورتش رو با ماسک مشکی _قرمزی پوشونده بود رو دیدم، بطور غریزی یک قدم به عقب رفتم. دیگه فصل جشن ماردی گراس نیس و این عمارتی که مشخصا مربوط به قبل از جنگ جهانیه چندین مایل دورتر از خیابون بوربونه، جایی که عموماً صدای جشن و شادی مردم میاد، مهم نیس چه فصلی از سال باشه.
لوئیزیانا، تو زیبایی اما بعضی شبها شدیداً ترسناک میشی. مرد پشت در بهم اشاره کرد که برم داخل و من برای لحظه ای در آستانه در صبر کردم و قبل از اینکه پا به داخل عمارت بذارم کیف روی دوشم رو فشردم. اون، در چوبی عظیم رو با صدا بست و قفل درو زد.
“من زندانی شدم. خودمو توی چه دردسری انداختم”?
احساس ترس باعث مورمور شدن پوستم شد. این خونه ارواح یا سرداب نیس. اینو مرتبا به خودم یادآوری کردم که آروم شم اما فشارخونم بالا رفته و با ریتم آهنگی که از یه جایی داخل اینجا میاد هماهنگ شده.
♥️خلاصه :
روشن پاکمهر، یه وکیل پایه یک دادگستریه که برای نجات باباش از زندان، به یزدان فرخزاد نزدیک میشه تا مدرک جور کنه چون معتقده یزدان تو زندانی شدن باباش نقش داره…و یزدان با دیدن زیبایی چهره و هیکل خوبِ روشن، بهش جذب میشه و جای کشتنش، بهش پیشنهاد صیغهنودونهساله میده…روشن چارهای جز قبول این پیشنهاد نداره اما…
دخترِ تخصِ این رمان خون به دلِ یزدان میکنه و همهی نقشههاش رو نقش بر آب میکنه تا جایی که یزدان مجبور میشه باهاش…
این رمان ها به انتخاب خواننده ها جز بهترین رمان های بزرگسال بوده و من فقط نظرات خواننده هارو جمع آوری و انتشار دادم هیچ نظر شخصی در این رمان ها استفاده نکردم امیدوارم این مطلب برای شما مفید بوده باشه .
سایت اخودان مرجع کامل رمان و کتاب و فایل های آموزشی با پشتیبانی 24 ساعته …
راه های ارتباطی با پشتیبانی سایت :
شماره تماس واتس اپ و تلگرام : عباس علی میرزائی
09221706572
شماره پشتیبانی 2 فقط در تلگرام و واتس اپ : زینب محمودآبادی
09944563705
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اخودان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!