دوستان عزیز حتما قبل خرید درسایت ثبت نام کنید. تا هم خدمات سایت بهتر استفاده کنید هم اینکه تمام خرید های شما در حساب کاربری شما ثبت شده و برای همیشه به فایل ها دسترسی بدون محدودیت خواهید داشت .
دانلود رمان خیزران از نویسنده گیسو خزان رمان رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۴۰۵۲
خلاصه رمان:
گیسا.. دختری که در سن ۱۶ سالگی به صلاحدید بزرگترهاش مجبور به ازدواج با پسرخاله اش می شه..ولی شب عروسی به خاطر لو رفتن مدرک قاتل بودنش از ترس اعدام فرار می کنه! حالا بعد از ده سال.. گیسا یه دختر ۲۶ ساله شده که از راه بدی کسب درآمد می کنه و تو یکی از همین شبا.. شوهر سابقش سر راهش سبز میشه و تصمیم می گیره با زورگویی و حبس کردنش توی خونه گیسا رو از این کار منصرف کنه.. غافل از اینکه گیسا هدفی ...
رمان اپسیلون pdf
قسمتی از متن رمان اپسیلون pdf
هربار که تا اینجا میومدم ...همین شکوه و عظمت باعث میشد ..
تو تصمیمم سست بشم و از همون راهی که اومدم برگردم...
آخه منی که زندگیم رو باید میچلوندم تا پول کرایه ماشین اومدن
و برگشتنمبه این منطقه تهران دربیاد و چه به صاحب همچین جایی ؟..
خدایا... خودت گفتی بروها.. حواست هست دیگه...
استخاره کردم یادته؟
پس حالا که دستورش رو دادی ..هوامم داشته باش ...
من...من.. امیدم فقط به خودته...!
به جلووی درش که رسیدم ...
خلاصه رمان اپسیلون pdf
شادلی دختری پر انرژی و شیطون که تو مهمونی به عنوان آشپز حضور داره
و حامی پسری موفق که مالک یه ...
دانلود رمان تارگت از نویسنده گیسو خزان رمان رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی
تعداد صفحات: ۶۳۹۵
خلاصه رمان:
میران محمدی پسری سختگیر و متعصب نسبت به جنس مونث.. زخم خورده از اتفاقات گذشته زندگی.. در به در راهی برای رسیدن به آرامش.. برای زدن زخم مشابه خودش تو قلب باعث و بانی پریشونیش.. بعد از تلاش برای پیدا کردن شخص مورد نظر.. دخترش و پیدا می کنه.. میشه سوژه زندگیش.. دختری که باید تقاص مادرش و پس بده.. دختری ساده و سر به زیر که مناسب ترین گزینه اس برای سیبل هدف شدن…
قسمتی از رمان تارگت :
با رفتنش داخل خونه و بسته شدن در…
بالاخره ...
رمان سلبریتی
مقداری از متن رمان سلبریتیبیایید نگاهی بندازیم به شروع رمان سلبریتی اثر گیسو خزان :
– اسمش دامونه! دامون پیران!
سرم پایین بود و همونطور که داشتم با نوک کفشم به پایه میز ضربه میزدم.. منتظر موندم تا ادامه اطلاعاتی که لازم بود داشته باشم و بده.. ولی سکوت یهوییش باعث شد سرم و بالا بگیرم.
با شک و تردید و تعجب بهم زل زده بود.. سرم و به دو طرف به معنی دقیق و کلیدی «چه مرگته؟» تکون دادم که پرسید:
– نمی شناسیش؟
شونه هام و انداختم و بالا..
– باید بشناسم؟
نگاه متعجب و سوالیش.. اینبار ساسان و که درست پشت سرم وایستاده ...
سایت اخودان مرجع کامل رمان و کتاب و فایل های آموزشی با پشتیبانی 24 ساعته …
راه های ارتباطی با پشتیبانی سایت :
شماره تماس واتس اپ و تلگرام : عباس علی میرزائی
09221706572
شماره پشتیبانی 2 فقط در تلگرام و واتس اپ : زینب محمودآبادی
09944563705
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اخودان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.