رمان معامله با شیطان جلد pdf 1
خلاصه رمان معامله با شیطان
“اوایل شب” توریست ها زیر نورهای رنگی و صدای موسیقی جاز که تو محوطه گوش می رسید در حال نوشیدن و لذت بردن هستند . اما من در این لذایذ سهمی ندارم و به خاطر مردی که روبروم نشسته اینجا هستم . اون نه دوست پسرمه نه باهاش قرار عاشقانه دارم بلکه اون یه همکار کاریه . یه زمانی شاید با هم دوست بودیم اما اون برای گذشته بود. من و راس آندروود همدیگرو سال اول دانشگاه پیتزبرگ دیدیم. هردومون در حال خوندن رشته ادبیات انگلیسی بودیم. هر دو فکر ...
رمان در انتظار چیست pdf
نگار دختری با گذشتهی رمزآلود و دردناک است که سعی میکند نفس بکشد و زندگی کند. روزی در دانشگاه یک دانشجوی مرموز و جدید میآید که از قضا دلباختهی نگار میشود؛ اما
رمانهای پیشنهادی:
کتاب بی حد و مرز pdf
رمان این من بی تو pdf
رمان گریز از تو pdf
داستان در مورد یاسمین دختر ساده و مظلومیه که بعد از برگشتنش به ایران بیخبر از همه جا گیر یه باند خلاف میافته و برای فرار از اون عمارتی که هیچ شباهتی به خونه نداره سوار ماشین اشتباه ترین آدم زندگیش میشه مردی که کسی جرئت به زبون اوردن اسمشو هم نداره… هیچ بویی از لطافت و راه اومدن نبرده و تنها کاری که توش استاده کشتن آدمهاست اما تنها کسی رو که نمیتونه بکشه اون دختره، دختری که برای اولین بار توی روش در میاد و همه برای بدست اوردنش به آب و آتش و ...
رمان رز خونی pdf
رز تنها دختریه که می تونه از آلفاهای غالب باردار بشه و
کلا دوتا آلفای غالب تو این دنیا وجود داره
دوقلوهای یین و یانگ لوکاس و کارلوس گرگ های آلفایی
که همه از دیدنشون به وحشت میوفتن
دوقلوهایی که نیاز به وارث دارن اونم وارثی که از وجود جفتشون باش
رز ساده بدون اینکه بخواد وارد….
رمانهای پیشنهادی:
کتاب عادت های اتمی pdf
رمان تیاناز pdf
رمان لیلیانpdf
میگویند فاصله ی بین مرگ و زندگی، به باریکی یه تار موست. همان لحظه ی احتضار که روح از تنگنای تن و دنیا رها میشود و به وسعت ابدیت می رود. میگویند حین همین چند لحظه خاطرات یک عمر برای انسان مرور میشود. کنجکاوم، کنجکاوم بدانم امیررضا آن چند ثانیه را چهطور سپری کرد؟ صدای خنده هایش هنوز در گوشم زنگ میخورد، حرف میزدم و قه قهه میزدم اما کمتر از نود ثانیه ی بعد، چشمهایش بسته بود، بسته ی بسته، طوری که انگار هیچوقت بیدار نبوده
با صدای راننده ی اسنپ سر از شیشه جدا میکنم … همینجاست دیگه ...
رمان تنهایی pdf
چند ماهی بود حسابدار یکی از شرکتهای وابسته به هولدینگ ساختمانی جاوید شده بودم که متوجه اختلاس مدیر اجرایی شرکت شدم..
به زحمت شماره مهندس جاوید که به فرعون بزرگ معروف بود رو به دست آوردم و باهاش تماس گرفتم و از اختلاسی
که تو شرکت درو پنجره سازی هولدینگ می شد خبر دادم ولی نمی دونستم خودم رو تو چه هچل بزرگی خواهم انداخت…
رمانهای پیشنهادی:
رمان کابوس pdf
کتاب تیمارستان متروک pdf
رمان افگار pdf
رمان تاریکی شهرت pdf
کم مانده است به گریه بیفتم، خیره به موبایل شکسته ی یزدان هستم و همه ی جانم میلرزد.
آره یزدان هم ساکت میمونه تو براش توضیح چی میخوای بگی! بدترش نکن بدی!
اصلاً سهیل…بذار خودم یه خاکی تو سرم بریزم. ارمغان جان، حق داری عصبانی باشی ولی آخه تقصیر من چیه؟
دندان روی هم میسایم تا فریاد نکشم. تقصیر تو اینه که اون گوشیت بیدر و پیکر بوده!
خیلی خب باشه، آروم باش…فرداشب تو اکران با هم حرف میزنیم.
چشمانم خیس میشود و بی صدا میخندم. چه تضاد غم انگیزی!
رمانهای پیشنهادی:
کتاب عارف دیهیم دار 2 جلدی pdf
مدیریت بحران
رمان ارباب بی برده pdf
هانا دانشجوی پزشکیه و برای پایان نامه اش باید یکسال به عنوان دکتر توی روستا کار کنه روستای که توسط ارباب ادان مردی که همه ازش میترسن و حساب میبرن
مردی خشن و ترسناک که عقایدش کاملا با هانای ما فرق داره
همه چیز با گیر کردنشون توی کلبه و صیغه ای که بینشون خونده میشه تغییر میکنه و زندگی هانا رو زیر و رو میکنه
رمانهای پیشنهادی:
رمان فروشی نیست 2 جلدی pdf
کتاب نیمه تاریک وجود pdf
رمان بیوه برادرم pdf
نازگل دختر روستایی که درست وقتی پنج ماه باردار بود،
شوهرش و از دست میده و به خواست خان، باید با برادر شوهرش ازدواج کنه.
برادر شوهر متعصب و غیرتی که وقتی مخالفت های نازگل و میبینه…
سرم منگ بود و انگار یچیزی مثل مته داشت مغزم و متلاشی میکرد.
دلم می خواست به دل سیر زجه بزنم.
کاش کامیار بود تا هرکسی برای زنش تصمیم نگیره دستی از زیر بازوم گرفت
و از جا بلندم کرد بی فروغ سر بلند کردم و نگاش کردم هه مامان.
مادری که امشب اصلا پشت دخترش نبود و فقط تو سکوت نظاره گر بود.
نظاره گر بدبختی دخترش ...
رمان غبار الماس pdf
من نوه ی جهانگیرخان فرهمند، رئیس کارخانه ی نساجی معروف را به دنیا آورده بودم.
اما هیچکس اطلاعی نداشت!
تا اینکه دست سرنوشت پدر و دختر را مقابل هم قرار داد. او نباید می فهمید رزا دختر اوست،
اما شباهت دخترم با او غیر قابل انکار است!
دختر چهار ساله ام دل و دین پدرش را برد و قلبش را تسخیر کرد!
محمد فرهمند! شاید دل دخترم را برده باشد اما من هرگز دیگر به او
شانس دوباره ای نخواهم داد! این عشق را خودم با دست خودم به خاک سپردم.
خب اینکه شام از جایگاه ریاست به شریکتون نگاه
کردین و متوجه شدین که ...
سایت اخودان مرجع کامل رمان و کتاب و فایل های آموزشی با پشتیبانی 24 ساعته …
راه های ارتباطی با پشتیبانی سایت :
شماره تماس واتس اپ و تلگرام : عباس علی میرزائی
09221706572
شماره پشتیبانی 2 فقط در تلگرام و واتس اپ : زینب محمودآبادی
09944563705
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اخودان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.