توضیحات
دانلود رمان دارچین از نویسنده رمان ریحانه کیامری رایگان
رمان دارچین از نویسنده ریحانه کیامری با لینک مستقیم
دانلود رمان دارچین از ریحانه کیامری کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۶۲۳
خلاصه رمان :
ارباب اصلان، صاحب عمارت اربابیه، یه مرد مغرور و خود ساخته که وقتی عصبی میشه کسی جرأت نزدیک شدن بهش رو نداره الا یک نفر! یه دختر خدمتکار آروم و مهربون که براش چای دارچین میبره و آرومش میکنه. ارباب وارث میخواد ولی زنش که خیلی هم فیس و افاده داره راضی نمیشه بچه دار بشن. اینجاست که خورشید چشم ارباب اصلان رو میگیره! دختر خدمتکار، وارث ارباب رو حامله میشه…
قسمتی از رمان دارچین :
فیروزه گوشه ای نشسته بود و زانوانش را در آغوش گرفته بود.
ترکیبی از حس های مختلف در وجودش غلیان کرده و نتیجه اش اضطراب بی حدی شد که به آن دچار گشته بود.
_پاشو خاله جان، پاشو قربون قدت و بالات.
_چی شد خاله؟ میرم خونمون؟ !
_نه عزیزم دیگه از این به بعد اینجا خونه ی توئه.
جلو رفت و دست دخترک را گرفت و کشید و بلندش کرد: پاشو خاله قربونش. نمیدونی خان چی میگفت.
_چی میگفت؟
_می گفت به فیروزه گرمی بده تا میتونی میخوام یه پسر برام بیاره تا عقد دائمش کنم.
لب های فیروزه به پایین خم شد: اینو که به خودمم گفته ! خب که چی…
_میدونی یعنی چی؟
انگار بی اهمیت ترین موضوع جهان را شنیده باشد شانه بالا انداخت: نه! چی میخواد بشه مثلا؟ !
_میشی مادر وارث خاندان اربابی ایل سالار دختر جان !
میشی خانم این عمارت… سوگولی خان… نور چشمی تیمور خان… خانم بزرگ هم حتما پشتیبانت میشه !
_خب؟
_خب که خب بچه اینا یعنی خوشبخت میشی عاقبت به خیر میشی.
ننه بابات وضعشون خوب میشه. برادرات… خواهرات … همه به یه نوایی میرسن؟!
از شنیدن این حرف ها نور امید به قلبش تابید و ترس را پس زد: راست میگی خاله؟
_آره خاله جان دروغم چیه.
_پس کاش همین امشب خدا بهم بچه بده …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!