توضیحات
دانلود pdf رمان به زلالی برکه از سعیده براز
دانلود رمان به زلالی برکه pdf از سعیده براز برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
عشق یه دختر نویسنده به پسری که معتاده به نوشیدنی و هم دانشگاهی قدیمیشه، این عشق تا کجا دووم میاره و آیا میثم قدر این فداکاری رو میدونه؟
خلاصه رمان به زلالی برکه
ای کاش حداقل یک پنجره داشت تا میفهمیدم آن جا چه خبر است. این پنجره دیگر برایم مثل سابق فقط یک پنجره نبود هر بار که چشمم به پنجره میخورد خود به خود لبخند بر لبانم نقش میبست انگار این پنجره تغییر جایگاه داده بود. حالا برای من قابی از تصویر او بود، پنجره هر روز نگاه منتظر مرا میدید و امید مرا ستایش میکرد چرا که هیچ وقت از ندیدنش نا امید نمیشدم و باز هم مشتاقانه و امیدوارانه به پنجره خیره میشدم تا شاید او را ببینم و دلم ضعف برود
برای همه جذابیتهایش برای خستگی هایش، بیحوصلگی هایش و آن نگاه خسته که فقط گاهی کمی جان میگرفت و امید را در من قوی تر میکرد برای روزهای بهتر از این… مشغول سیم کشی قابلمه رویی بودم البته اگر به من بود با همان اسکاچ ابری سر و ته قضیه را هم میآوردم اما ناظر کیفی عزیز بود و به این مسائل بسیار حساس. با تمام قدرت سیم میکشیدم تا بلکه زودتر تمام شود و به اتاقم بروم که صدایش باعث شد از ترس در جایم بپرم. دست کفی و کمی
سیاهم را به قفسه سینهام کوباندم. -یواش تر قلبت وایمیسته … منم. -آی تویی میثم زهرم ترکید که… یک لیوان از شیر آب پر کردم، کمی از آن خوردم -ببخشید نمیخواستم بترسونمت میخواستم یه لیوان چایی بهم بدی فقط… خواهش میکنم تقصیر تو نبود… من تو فکر بودم، الان برات میارم… میثم آرنجش را به لبهی پنجره تکیه داد و همان طور که به ظرف شستن من نگاه میکرد پرسید: حالا به چی فکر میکردی که این قدر غرقش بودی؟ نگاهم را از قابلمه سیم کشی شده که …
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!