دانلود pdf رمان پرونده ناتمام از الهه محمدی

دانلود رمان پرونده ناتمام pdf از الهه محمدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

گرشا؛ سرگرد کارکُشته‌ایه که ۵ سال پیش همسرش الیسا اونو برای پیشرفت در ورزش و کسب مدال قهرمانی، ترک کرده و به آمریکا رفته.. ولی عشقشون بهم، باعث شده همچنان بهم متعهد باشن و حرفی از طلاق نزنن.. حالا بعد از ۵ سال، گرشا برای کشف باند قاچاق دارو، بعنوان سرمایه دار وارد هلدینگ شرکت های دارویی شده.. در صورتیکه خودش برای درمان خواهرزاده اش محتاج داروست.. همین احتیاج باعث میشه گرشا به الیسا زنگ بزنه و …

خلاصه رمان پرونده

نگاهی به ساعت انداخت و از ساختمان رثا بیرون آمد. حدود هشتاد درصد کارها انجام شده و چیزی برای شروع نمایش نمانده بود همیشه وقت کم می‌آورد. محدودیت باعث شد با عجله داخل ماشین بنشیند. درد از انتهایی ترین نقطه تا پشت گردنش بالا رفت. گوشه‌ی چشم چپش از درد پرید. بی‌تفاوت آن زخمِ دردناک سوویچ را چرخاند. ساعت ۳ باید درسا را به مطب می‌رساند. ساعت ۱ بود با توجه به ترافیک‌های روز پنج شنبه باید تا فروشگاه هاکوپیان می‌رفت و از آنجا خودش را به خانه می‌رساند. ساختمان شرکت در خیابانی دور از شهر و

کاملا برخلاف فروشگاه بود تا به سعادت آباد برسد کلی از وقتش هدر رفت. با ماشین داخل پارکینگ فروشگاه شد و با آسانسور وارد طبقات گردید مقابل در دو لنگه‌ی بزرگی رسید. در کشویی کنار رفت وارد محوطه ای به غایت بزرگ و بسیار شیک شد که نگاه کردنش هم به تمامی فروشگاه هایی که تا کنون رفته بود می‌ارزید. رایحه خوشی در فضا پخش بود و موزیکی ملایم طنین انداز! چشمش قبل از گام برداشتن شروع به چرخیدن دور فروشگاه کرد. لباس‌های مارک و زیبای تن مانکن‌ها بهش چشمک می‌زد از کنار یکیشان عبور کرد.

هم قد و قواره‌ی خودش بود از سر تا پای مانکن را برانداز کرد. اگر آن لباس را می‌پوشید شبیه اش میشد چشمش روی لباس دنبال اتیکیت دور زد چیزی توجه‌اش را جلب نکرد! قدم زنان بين مانکن ها راه افتاد مقابل برخی از آن‌ها می‌ایستاد و کمی براندازشان می‌کرد. دختری جوان جلو آمد و با لحنی خوش طنین گفت: خوش اومدید می‌تونم راهنماییتون کنم؟ نگاهش به انتهای فروشگاه رفت. -ببینم همه رو مزاحم میشم. -خواهش میکنم درخدمتیم. فروشنده که عقب گرد کرد رگالی ته فروشگاه او را سمت خود کشید. از ابتدا تا انتها اتکیت داشتند …