توضیحات
رمان معامله با شیطان جلد pdf 1
خلاصه رمان معامله با شیطان
“اوایل شب” توریست ها زیر نورهای رنگی و صدای موسیقی جاز که تو محوطه گوش می رسید در حال نوشیدن و لذت بردن هستند . اما من در این لذایذ سهمی ندارم و به خاطر مردی که روبروم نشسته اینجا هستم . اون نه دوست پسرمه نه باهاش قرار عاشقانه دارم بلکه اون یه همکار کاریه . یه زمانی شاید با هم دوست بودیم اما اون برای گذشته بود. من و راس آندروود همدیگرو سال اول دانشگاه پیتزبرگ دیدیم. هردومون در حال خوندن رشته ادبیات انگلیسی بودیم. هر دو فکر می کردیم که آینده درخشانی در انتظارمونه.
قسمتی از متن رمان
راس مرد جذاب و چشمگیری بود. و چشم هر زنی رو به خودش جلب می کرد. تو دانشکده مون من و اون متمایز از بقیه بودیم. چون هر دو در حال رقابت با هم بودیم. راس می خواست یه ادیتور موفق بشه، که تو کتاب های پرفروش نیویورک هم اسمش بره. من هم به فکر نویسندگی بودم. من اون زمان در کتاب فروشی ها قدم میزدم ولای بو کتاب ها چرخ می خوردم. آرزوی این رو داشتم که اسمم روی جلد یکی از کتاب های پرفروش بره و کتابم تو لیست اول تمام کتابفروشی ها باشه.
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!