توضیحات
کتاب مردی که میخندد pdf
این کتاب، روایت زندگی بسیار غمانگیز کودکی به نام جوئین پلین است که از بدو تولد بیخانمان میشود.
و هیچگاه خانواده خود را ندیده است، او توسط کومپراچیکوها (خریداران بچه) خریداری شده.
و در ۱۰ سالگی از آنها جدا میشود، جوئین پلین، طبق اتفاقاتی که در خلال داستان رخ میدهد؛
جان یک دختربچه یک ساله نابینا را نجات میدهد
(البته آن دختر بچه مادرزاد نابینا نبودهاست، بلکه در یک سالگی نابینا میشود)
سپس جوئین پلین، همراه با آن دختر بچه که اکنون او نیز بیخانمان است،
نزد یک مرد تنها به نام اورسوس، بزرگ میشوند و به خاطر قیافه زشت و مضحک جوئین پلین که بسیار
برای اجرای نمایش خوب و مناسب است و مردم را به خنده میاندازد؛ به اجرای نمایش در شهرها میپردازند.
جوئین جان یک دختر بچه یک سالهٔ نابینا را نجات میدهد.
سپس جوئین همراه با آن دختربچه که او نیز بیخانمان است و به اتفاق اورسوس،
به «لندن» میروند و هر روز زندگی بهتری را برای خودشان فراهم میکنند.
اورسوس به هنگام اجرای نمایش به مردم آگاهی میدهد و از طرفی جوئین در محلههای فقیرنشین رفت و آمد میکند.
از طرف حکومت به آنها اخطار میدهند؛ تا جایی که یک بار اورسوس را به دادگاه احضار میکنند.
مدتی میگذرد و شبی جوئین را به زندان شهر احضار میکنند و در آنجا مشخص میشود
که جوئین یک اشرافزاده است و حالا او صاحب ثروت زیادی است و جزو نمایندگان «مجلس اعیان انگلستان»
خواهد بود. اورسوس شدیداً نگران جوئین است؛
چرا که هیچ خبری از او ندارد و با ترفندهای مختلف سعی میکند
طوری وانمود کند که جوئین جایی نرفته و به زودی برمیگردد.
فردای آن شب دو نفر از افراد حکومت نزد اورسوس میآیند
و به او میگویند که جوئین مرده و آنها باید هرچه زودتر شهر لندن را ترک کنند.
امکان ارسال کامنت فقط برای اعضاء میباشد!
لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید!